معنی یک لقمه کردن

حل جدول

یک لقمه کردن

یک باره و یک جا بلعیدن

یکباره و یکجا بلعیدن

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

لقمه کردن

نواله کردن (مصدر) بصورت لقمه و نواله در آوردن: عالمی را لقمه کرد و درکشید معده اش نعره زنان: هل من مزید. (مثنوی لغ. )


لقمه یی

‎ نواله یی گراسی، کوچک (صفت) منسوب به لقمه، کوچک باندازه یک لقمه.


لقمه لقمه

اندک اندک

لغت نامه دهخدا

لقمه کردن

لقمه کردن. [ل ُ م َ / م ِ ک َ دَ] (مص مرکب) تلقّم. (زوزنی). تزقّم. (منتهی الارب):
عالمی را لقمه کرد و درکشید
معده اش نعره زنان هل من مزید.
مولوی.


لقمه لقمه

لقمه لقمه. [ل ُ م َ / م ِ ل ُ م َ / م ِ] (ق مرکب) اندک اندک: گدائی بود که همه عمر لقمه لقمه اندوخته و رقعه بر رقعه دوخته. (گلستان). معاینه بدیدم که پاره پاره به هم میدوخت و لقمه لقمه می اندوخت. (گلستان). || (ص مرکب) پاره پاره: لباسش لقمه لقمه است، از پارگی جای سالم ندارد.

تعبیر خواب

لقمه

اگر بیند لقمه گرم دردهان نهاد، دلیل که در بلائی افتد. اگر لقمه دردهان خوش بود، تاویلش به خلاف این است. - جابر مغربی

اگر کسی بیند که لقمه شیرین در دهان نهاد. دلیل که سخنی خوش گوید. اگر آن لقمه ترش بود تاویلش به خلاف این است. - محمد بن سیرین

دیدن لقمه درخواب سه وجه است.
اول: بوسه دادن،
دوم: سخن لطیف و دلپسند،
سوم: منفعت.
- امام جعفر صادق علیه السلام

فرهنگ معین

لقمه

(لُ مِ) [ع. لقمه] (اِ.) مقدار غذایی که یک بار در دهن گذاشته شود.، ~ گنده تر از دهان برداشتن کنایه از: تقبل کار و تعهد خارج از توان.، ~ را دور سر چرخاندن کنایه از: کار را از راه غلط و پردردسر انجام دادن.


لقمه لقمه

کم کم، اندک اندک، پاره پاره. [خوانش: (~. ~.) [ع.] (ق مر.)]

معادل ابجد

یک لقمه کردن

479

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری